دفاع مقدس،ایثار و شهادت

دفاع مقدس،ایثار و شهادت

این وبلاگ بیشتر برای شرکت در مسابقه (فردا)طراحی شده و بینندگان عزیز میتوانید از این مطالب استفاده کنید.
دفاع مقدس،ایثار و شهادت

دفاع مقدس،ایثار و شهادت

این وبلاگ بیشتر برای شرکت در مسابقه (فردا)طراحی شده و بینندگان عزیز میتوانید از این مطالب استفاده کنید.

جنگ8 سال دفاع مقدس


دلایل اغاز جنگ:

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اختلافات ایران و عراق شدت گرفت؛ بحرانی که در گذشته توسط دو ابرقدرت وقت مهار می‌شد، به بحرانی تبدیل شد که یک طرف آن کشور انقلابی ایران و طرف دیگر دو قطب جهانی قرار گرفته بودند. به عبارت دیگر، انگیزه آغازگران جنگ علیه ایران، ترکیبی از دو انگیزه منطقه‌ای و جهانی بود. دنیای تقسیم شده به بلوک‏های شرق و غرب و منطق حاکم بر روابط و مناسبات نظام دوقطبی، هرگونه انقلابی با ماهیت دینی و اسلامی را خلاف منافع خود ارزیابی می‌کرد. در نتیجه، اجازه تولد قطب مستقلی را - که نطفه آن با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بسته شده بود - نمی‌داد. از سوی دیگر، اسرائیل و کشور‌های مرتجع عرب به دلیل عدم مشروعیت مردمی، از پیروزی انقلاب اسلامی احساس نگرانی کرده و از تأثیر آن در مسلمانان منطقه هراسان بودند.

تاریخ شروع جنگ:


تحرکات عراق علیه ایران، اگرچه در سال ۱۳۵۸ ضعیف بود؛ لیکن با آغاز سال ۱۳۵۹ با بروز حوادث مهمی، چون قطع رابطه آمریکا با ایران، حمله ناموفق آمریکا در طبس و نیز دستگیری و اعدام آیت‌الله محمدباقر صدر شدت یافت. البته تجاوزات مرزی عراق در شش ماهه اول سال ۱۳۵۹ روند یکسانی نداشت، بلکه از زمان قطع رابطه امریکا با ایران تا آستانه کودتای نوژه روبه شدت گذاشت؛ در تیرماه ۵۹، با فرارسیدن زمان اجرای کودتا و در هماهنگی با کودتاچیان، از شدت اقدامات مرزی عراق کاسته شد، اما پس از کشف کودتا مجدداً در مردادماه این تحرکات روند صعودی یافت. تجاوزات عراق در شهریور ماه فوق‌العاده تشدید شد و طی سه‌دهه اول، دوم و سوم شهریورماه روند تصاعدی به‌خود گرفت. بدین گونه که در شهریور ۱۳۵۹ جنگ سرد عراق علیه ایران به جنگ گرم تبدیل شد و در ۱۶/۶/۱۳۵۹ منطقه خان لیلی به تصرف ارتش عراق درآمد. چند روز بعد، منطقه میمک و پس از آن، پاسگاه‌های رشیدیه، چیلات، بیات و نیز ارتفاع گیسکه به اشغال ارتش عراق درآمد.

کسب اعتماد به نفس:

هجوم عراق به کشور انقلابی و اسلامی ایران با این فرض طرح‌ریزی شده بود که ارتش نظام جدید، فاقد توان لازم است. اگرچه این فرض صحت داشت، لیکن دشمن بدون شناخت صحیح از انقلاب اسلامی، انرژی متراکم و استعداد عظیم آن را برای حل مشکلات و بحران‌های گوناگون از جمله وضعیت جنگی، باور نداشت. این در حالی بود که عناصر انقلابی نیز از توان نهفته خود تصویر روشنی نداشتند. به همین جهت روز‌های اول جنگ با ابتکار دشمن و انفعال خودی آغاز شد. اما استعداد‌های نهفته در انقلاب به تدریج بروز کرد و نیروی مسلح جدیدی را متولد ساخت که نه تنها خلأ ناشی از فروپاشی ارتش شاهنشاهی را پوشش می‌داد، بلکه عامل تعیین‌کننده‌ای در سرنوشت جنگ گردید. این استعداد شکل‌گیری سیستم نظامی منبعث از انقلاب - که به مرور در سپاه پاسداران متجلی می‌شد - هرچند که از همان روز‌های اول جنگ بروز یافت، لیکن تا رسیدن به مرحله بلوغ کامل، زمان قابل توجهی بر آن گذشت. در ابتدا، سازمان نظامی جدید نه‌تن‌ها برای دشمن ناشناخته بود و نیرو‌های انقلابی نیز پیش‌بینی روشنی از آینده آن نداشتند، بلکه برخی عوامل داخلی نیز به علت باور‌های غیرانقلابی و بعضاً ضدانقلابی، از تسریع در روند شکل‌گیری سازمان جدید جلوگیری می‌کردند.


در آغاز جنگ اشخاصی در رأس امور نظامی قرار داشتند که اولاً فاقد بینش انقلابی بودند. ثانیاً به دلیل کوچک انگاشتن ارتش عراق، نابرابری مقدورات خود در برابر دشمن را باور نداشتند. ثالثاً شیوه‌های پدافندی طراحی شده در رژیم گذشته را برای مقابله با ارتش عراق کافی می‌انگاشتند. آن‌ها با همین بینش سه عملیات بزرگ را طرح‌ریزی کردند؛ لیکن هر سه عملیات به شکست انجامید. متأسفانه این شکست‌ها هیچ تأثیر مثبتی بر بینش آنان نگذاشت. فرماندهی کل قوا (بنی‌صدر) که راه حل نظامی را مسدود شده می‌دید، به فعالیت‌های سیاسی روی آورد. وی که تنها عامل آغاز جنگ را، احساس خطر غرب از انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینیره تصور می‌کرد، در صدد برآمد رهبری امام را تضعیف کند و با کودتای خزنده علیه خط امام، اوضاع را در داخل کشور به دست گیرد تا زمینه را برای سازش با غرب فراهم کرده و با زد و بند‌های پشت پرده، برای پایان دادن به جنگ راهی بیاید.
به موازات بحرانی شدن اوضاع داخلی ایران، مواضع سیاسی عراق نیز تغییر می‌کرد؛ به طوری که شعار مذاکره برای پایان جنگ را کنار گذاشت و آشکارا خواستار تجزیه ایران شد. در حالی که بنی‌صدر با حادثه ۱۴ اسفند حرکت جدیدی را آغاز کرده بود و می‌رفت با دامن زدن به بحران داخلی، اوضاع را به نفع جناح خود سوق دهد، تلاش امامره در خنثی کردن توطئه‌های او و ایجاد جو آرامش تأثیر زیادی داشت.


بنی‌صدر و حامیانش گمان نمی‌کردند، ابتکار عمل در دست امام باشد. در این موقعیت و در حالی که چنین القا می‌شد که حذف بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا میسر نیست و ارتش از بنی‌صدر حمایت خواهد کرد، امام خمینی بنی‌صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کرد و این امر موقتاً به تیمسار (شهید) فلاحی سپرده شد. ارتش نیز به رغم همه القائات سوء، پایبندی خود را به امام و نظام نشان داد.


در عین حال، دشمن همچنان در فضای ذهنی خود سیر می‌کرد و به تحولات بعدی دل بسته بود. حوادثی که بعد از رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت بنی‌صدر و برکناری وی از ریاست جمهوری به وقوع پیوست، همچون حرکت مسلحانه سازمان مجاهدین خلق در نخستین روز برکناری بنی‌صدر در ۳۰/۳/۱۳۶۰، حادثه هفتم تیر که طی آن ۷۲ نفر از مسئولان نظام و نمایندگان مجلس به شهادت رسیدند، ترور‌های پی‌درپی مسئولان و قشر وسیعی از مردم و انفجار مقر نخست‌وزیری که به شهادت رئیس‌جمهور (رجایی) و نخست‌وزیر (باهنر) در ۸/۶/۱۳۶۰ منجر گردید، عراق را به تغییر و تحول احتمالی در ایران و پیروزی جناح متحد (بنی‌صدر و سازمان مجاهدین خلق) امیدوار می‌کرد.


این امید کاذب مانع از آن شد که عراق استحکام نظام اسلامی و قدرت رهبری امامره در موقعیت‌های بحرانی را درک کند، لذا به رغم موفقیت امامره در کنترل بحران و جلوگیری از فرعی شدن مسئله جنگ و نیز تولد نیروی جدید که همزمان با عزل بنی‌صدر، بلوغ خود را در عملیات "فرمانده کل قوا" به نمایش گذاشته بود، دشمن همچنان غافل بود و زمینه‌های اساسی در جنگ را درک نمی‌کرد. از سوی دیگر، نیرویی که از دل انقلاب برخاسته بود و در عین حال هنوز به خودباوری نظامی نرسیده بود، به تدریج درمی‌یافت که گره جنگ تنها به دست نیرو‌های انقلابی باز می‌شود. به همین منظور، در حالی که در شهر‌های بزرگ روز‌های بحرانی و سختی سپری می‌شد، فرماندهان عملیاتی سپاه همچون شهید حسن باقری، برای پایه‌ریزی استراتژی جدید، با تفکر و موشکافی، تجارب به‌دست آمده در صحنه عمل را مرور می‌کردند.

پایان جنگ:

هشتمین سال جنگ در حالی آغاز شد که برتری در صحنه درگیری خلیج‌فارس با سپاه پاسداران بود و نیروی دریایی امریکا برای رفع بحران تلاش می‌کرد. در عین حال، درگیری‌ها در خلیج فارس دو ماه دیگر ادامه یافت و از آن به بعد صحنه نبرد به جبهه زمینی (در منطقه شمال) انتقال یافت و در ظرف چهار ماه، چهار عملیات قابل توجه در جبهه ماووت و حلبچه به وقوع پیوست. در خلال این حوادث، گفتگو بر سر چگونگی اجرای قطعنامه ۵۹۸ نیز ادامه داشت. قطعنامه ۵۹۸ به گونه‌ای تصویب شده بود که اگرچه تا حدودی حقوق ایران اسلامی را تأمین می‌کرد؛ اما در عین حال تقدم و تأخر بند‌های آن امکان محکوم نشدن عراق را میسر می‌ساخت؛ لذا جمهوری اسلامی ایران پذیرش قطعنامه را منوط به اصلاح تقدم و تأخر بند‌ها کرده بود، اما عراق با برخورداری از حمایت قدرت‌های بین‌المللی با اصلاح قطعنامه مخالفت می‌کرد.


در زمستان ۱۳۶۶ سومین جنگ شهر‌ها علیه ایران آغاز شد و برای اولین بار موشک‌های عراقی که بُرد آن‌ها به کمک تکنسین‌های خارجی افزایش یافته بود، به تهران اصابت کرد. دور جدید جنگ شهر‌ها که با بمباران شیمیایی حلبچه همراه بود، احتمال ایجاد فاجعه‌ای بزرگ علیه ایران اسلامی را گوشزد می‌کرد. بمباران شیمیایی و کشتار ۵۰۰۰ کرد عراقی که در همان روز‌ها توسط نیروی هوایی ارتش عراق صورت گرفت، خود نیز تهدیدی علیه ایران به حساب می‌آمد. در همین ایام بود که امام ملت ایران را مورد خطاب قرار داده و فرمودند: "درنگ امروز اسارت ذلت‌باری را در پی خواهد داشت. " کمتر از ۲۰ روز بعد از هشدار امام، در حالی که سپاه درگیر جبهه شمالی بود، همزمان با تحرکات یگان‌های دریایی آمریکا در خلیج فارس، عراق با توانی عظیم و آتش تهیه شیمیایی به فاو حمله کرد؛ حمله‌ای که وضعیت جنگ را تغییر داد.


در این میان، آمریکا - که بعد از افشای ماجرای مک فارلین منفعل شده بود - نیز به کمک عراق ابتکار عمل را در صحنه بین‌المللی به‌دست آورد. لیکن به تشدید اقدامات عراق پس از سقوط فاو تمایل نداشت، بلکه مایل بود برای بازگرداندن مجدد ایران به سوی غرب، فرصت دیگری به ایران دهد. در مقابل، عراق با اتکا به شوروی - که احساس می‌کرد بار دیگر در صحنه جنگ ایران و عراق از امریکا عقب افتاده است - تهاجمات خود را ادامه داد. این حوادث تا پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی، با نوعی احتیاط توأم بود. یعنی عراق که می‌کوشید خود را طرف مظلوم صحنه نشان دهد و در این راستا از کمک تمامی رسانه‌های خبری جهان برخوردار بود، تا قبل از اینکه ایران قطعنامه را بپذیرد، وانمود می‌کرد چشم داشتی به خاک ایران ندارد. اما با پذیرش قطعنامه توسط ایران و تغییر صحنه سیاسی و تبلیغاتی در داخل و خارج کشور به نفع ایران، علاوه بر شدت یافتن حملات عراق، عناصر سازمان مجاهدین خلق نیز با هدف اشغال کرمانشاه و سپس پیشروی به سوی تهران، راهی ایران شدند؛ غافل از آنکه روح مسیحایی امام با پذیرش قطعنامه تحولی در اردوی خودی ایجاد کرده بود که بار دیگر ابتکار عمل را به اردوی ایران بازگردانید و تلاش دشمن را بی‌اثر گذاشت و اگر نبود قوه قهریه ملت ایران، قطعاً عراق آتش‌بس را نمی‌پذیرفت.


شکست عراق در عبور مجدد از مرز:

با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری‌اسلامی‌ایران - در تاریخ ۲۷/۴/۱۳۶۷ - دشمن که این اقدام را حاکی از انفعال قوای ایران تصور می‌کرد، با هدف تصرف بخش‌هایی از استان خوزستان و باختران مجدداً به خاک ایران حمله‌ور شد تا با اشغال تعدادی از نقاط حساس، از موضعی برتر ایران را به پشت میز مذاکره بکشاند.

در تاریخ ۳۱/۴/۱۳۶۷ هجوم گسترده دشمن به استعداد ۱۳ لشکر در منطقه شمال خرمشهر و جنوب اهواز شروع شد. توان به کار گرفته شده حکایت از آن داشت که دشمن به تصور تضعیف پایگاه مردمی نظام و قوای مسلح جمهوری اسلامی و نیز به قصد برنده شدن در جنگ تصمیم دارد به هر صورت شده مناطق مهمی را تصرف کند. استعداد دشمن در این هجوم، تمام توان سپاه پاسداران را به مقابله طلبید و سپاه که مأموریت پدافند از هور تا آبادان را بر عهده داشت با قوای مهاجم درگیر شد. در این حمله، دشمن به بخشی از جاده اهواز - خرمشهر دست یافت و خرمشهر را به طور جدی مورد تهدید قرار داد. در پی این تهدید، امام خمینی طی پیامی به فرمانده کل سپاه، ضمن تأکید بر ضرورت حفظ خرمشهر، نکته‌ای به این مضمون گوشزد فرمودند که «اینجا نقطه شکست و پیروزی اسلام یا کفر است. باید متر به متر بجنگید. اینجا نقطه‌ای‌ست که حیات و عدم حیات در همین جاست.»
بر همین اساس، نیرو‌های سپاه با هجوم وسیعی علیه دشمن، او را تا مرز عقب راندند. دشمن از پای ننشست و دوبار دیگر به قصد تصرف منطقه جنوب تا جاده اهواز - خرمشهر پیشروی کرد؛ اما هر بار با رشادت نیرو‌های ایران، عقب رانده شد. به این ترتیب، دشمن از تصرف خوزستان ناامید شد. طی این مدت و در طول درگیری، دشمن در جبهه غرب و محور قصرشیرین دست به هیچ اقدامی نزد، ضمن آنکه در دوران حملات خود، قبل از پذیرش قطعنامه توسط ایران، هرگز ایران را نسبت به آن منطقه حساس نکرد و بدین‌گونه مانع هوشیاری و عکس‌العمل احتمالی ایران شد تا سازمان مجاهدین خلق برای آغاز اقدام خود، با موانع جدی روبه‌رو نباشند. سرانجام در حالی که آخرین تانک‌های دشمن از منطقه جنوب به طرف مرز رانده می‌شد، تهاجم مشترک عراق و سازمان مجاهدین خلق به سوی کرمانشاه آغاز شد. حضور متمرکز نیرو‌های نظامی ایران در جنوب، این فرصت را به آن‌ها داد که به اسلام‌آباد رسیده و کرمانشاه را تهدید کنند. دشمن در این جبهه پس از عبور از خطوط ارتش، با استفاده از جاده قصرشیرین - کرمانشاه، سوار بر خودرو‌های زرهی چرخدار، بدون آنکه مدافعی در برابر خود داشته باشد، سرپل ذهاب و کرند را پشت سر گذاشت و در اسلام‌آباد پس از به خاک و خون کشیدن جمعی مردم بی‌گناه، راهی کرمانشاه شد. اما در تنگه چهارزبر اولین گروه پاسداران (از لشکر جدیدالتأسیس، ولی امر (عج)) راه را بر دشمن مسدود کردند، تا یگان‌های دیگر سپاه به تدریج وارد منطقه شوند؛ لذا هرچند عدم حضور سپاه و مردم در منطقه سبب شده بود که سازمان مجاهدین خلق به راحتی ۷۰ تا ۸۰ کیلومتر پیشروی کنند، ولی پس از ورود نیرو‌های مردمی و نظامی به صحنه و هجوم از دو منطقه اسلام‌آباد و چهارزبر به سازمان مجاهدین خلق با فرماندهی شهید سیادشیرازی، قوای آنان درهم شکست و انهدام وسیعی از آنان صورت گرفت. این تهاجم، که به نبردی ۳ روزه منجر شد، نهایتاً در تاریخ ۶/۵/۶۷ با سرکوب کامل نیرو‌های سازمان مجاهدین خلق به پایان رسید. به این ترتیب، با عکس‌العمل نیرو‌های ایران که به دفع تجاوز دشمن به خوزستان و کرمانشاه و انهدام سازمان مجاهدین خلق انجامید، ارتش عراق در تاریخ ۱۰/۵/۶۷ به نوار مرزی بازگشت.


در واقع، بار دیگر حضور گسترده مردم و سرازیر شدن نیرو‌های اسلام به جبهه‌های جنوب و غرب، به اقدامات دشمن که می‌کوشید با تداوم عملیات به امتیاز‌های متعددی دست یابد، و به بهانه‌جویی‌های او در مورد برقراری آتش‌بس پایان داد و نهایتاً در روز ۲۹/۵/۱۳۶۷ آتش‌بس رسمی به‌وسیله دبیرکل سازمان ملل اعلام شد. سپس با حضور نیرو‌های ناظر سازمان ملل (یونیماگ) در مرز مشترک ایران و عراق، آتش‌بس رسمی بین دو کشور برقرار گردید. علی‌رغم ضرباتی که عراق متحمل شده بود، پس از عقب‌نشینی از خاک ایران، همچنان مناطقی از مرز را که وسعت آن به ۲۵۰۰ کیلومترمربع می‌رسید تا آستانه تجاوز به کویت، در اختیار داشت. طی این مدت نه تنها سازمان‌ملل برای عقب راندن عراق از مناطق ایرانی تحت اشغال ارتش عراق اقدامی نمی‌کرد و سکوت کرده بود، بلکه تا قبل از حمله عراق به کویت حاضر نشد تجاوز عراق به ایران را تأیید کند. اما با حمله عراق به کویت در مرداد ۱۳۶۹، از آنجا که آن رژیم نمی‌خواست همزمان در دو جبهه درگیر باشد، از مناطق اشغالی ایران خارج شد، اسیران ایرانی را آزاد کرد و پای‌بندی خود به قرارداد ۱۹۷۵ را اعلام نمود.

فیلمی از لحظات جنگ تحمیلی بین ایران و عراق:

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد